کد مطلب:142063 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

اعزام نیروهای جدید
ابن زیاد مردم را گرد آورد و به منبر رفت و گفت:

ای مردم! شما خاندان ابوسفیان را آزموده اید و آنان را همانگونه كه می خواهید یافته اید! این امیرمؤمنان یزید است كه همه او را به رفتار نیكو، روش پسندیده و خوش برخوردی با رعیت، می شناسند؛ او حقوق همه را بطور كامل می پردازد، و راهها در دوران وی امن گردیده است، همچنانكه پدرش معاویه در زمان خویش اینگونه بوده است؛ این پسرش یزید هم پس از او، بندگان را بزرگ می شمارد و آنها را با مال، بی نیاز می سازد و همگان را محترم می شمارد؛ و به تحقیق، صد در صد به ارزاق شما افزوده و به من دستور داده كه آنرا برای شما بیفزایم. و شما را به جنگ دشمن او، حسین، بفرستم؛ فرمانش را بشنوید و اطاعت كنید!

آنگاه از منبر پایین آمد و بخششهای فراوانی به مردم داد، و آنها را به كمك عمر بن


سعد به جنگ حسین فرستاد. او پیوسته نیرو می فرستاد،تا ششم محرم، كه بیست هزار نفر نزد عمر بن سعد فراهم آمد.

سپس دنبال شبث بن ربعی فرستاد تا او را به جنگ حسین (ع) فرستد، شبث خود را به بیماری زد و خواست كه وی را معاف كند، ابن زیاد به او نوشت:

اما فرستاده ام خبر داد كه تو خود را به بیماری زده ای! من می ترسم كه تو از آن كسانی باشی كه «چون مؤمنان را ببینند گویند ایمان آوردیم و چون با شیاطین خلوت كنند گویند ما با شماییم، به تحقیق ما از استهزاء كنندگانیم» اگر پیرو ما می باشی پس نزد ما بشتاب.

شبث، پس از نماز عشا نزد وی رفت برای اینكه ابن زیاد، نتواند به چهره اش بنگرد و ببیند كه اثار مریضی در او نیست.

هنگامی كه شبث وارد شد، عبیدالله به او خوش آمد گفت و وی را نزدیك خویش نشانید و گفت: من دوست دارم كه به جنگ این مرد بروی و به ابن سعد در این مورد كمك كنی!

شبث گفت: ای امیر! انجام می دهم. پس او را با هزار سوار فرستاد! [1] .

به حجار ابن ابجر، نیز دستور داد كه به لشكر عمر بن سعد بپیوندد.

همچنین حارث بن یزید بن رویم را گسیل داشت. [2] .

گروههای دیگری را نیز به فرماندهی افراد ناشناس، پی در پی فرستاد، چنانكه عبدالله بن حصین تمیمی را با هزار سوار، محمد بن اشعث كندی را نیز با هزار سوار اعزام داشت. [3] .


و همینگونه اعزام نیرو ادامه یافت تا شب ششم محرم كه شمار آنان به بیست هزار نفر رسید. [4] .

و پس از پیوستن گروههای دیگری، سرانجام سی هزار نفر در برابر حسین (ع) و یارانش صف كشیدند. [5] .

گویند ابن زیاد هرگاه كسی را با گروه زیادی به جنگ و پیكار با امام حسین (ع) روانه می كرد، آن شخص فقط با عده كمی به كربلا می رسید، زیرا مردم جنگ با امام حسین (ع) را خوش نداشتند و آن را ناپسند می دانستند و از آن سرباز می زدند. ابن زیاد، سوید بن عبدالرحمن منقری را همراه سوارانی به كوفه فرستاد و دستور داد در كوفه جستجو كند و هر كس را كه از رفتن خودداری كرده پیش او بیاورد.

همچنان كه سوید در كوفه به گشت و جستجو مشغول بود، مردی از شامیان را كه برای مطالبه میراث خود به كوفه آمده بود، دید. او را گرفت و پیش ابن زیاد فرستاد، ابن زیاد دستور داد: گردنش را بزنند، مردم كه چنین دیدند، حركت كردند و رفتند. [6] .

به هر حال با تهدید و تطمیع، مردمی را برانگیختند تا سلاح بردارند و به جنگ پسر پیامبر خدا بشتابند و فاجعه ای را بیافرینند كه تاریخ مانند آنرا به یاد ندارد. در صورتی كه خود، او را دعوت كرده و به وی پیمانها سپرده بودند


[1] بحار، ج 44، ص 385، به نقل از مقتل محمد بن ابي طالب. اين خبر بطور خلاصه در اخبار الطوال نيز آمده است. ر.ك: ص 254.

[2] اخبار الطوال، ص 254.

[3] امالي صدوق، مجلس سي ام.

[4] لهوف، ص 37.

[5] بحار، ج 44، ص 386.

[6] اخبار الطوال، ص 254.